چرا یک آندرومدایی هنگام صحبت با الکس کولیر از کلمات رالف والدو امرسون استفاده کرد؟ -

الکس کولیر کیست؟

الکس کولیر بیشتر به خاطر مخاطب بیگانه بودن مشهور است. او ادعا می کند که در بیشتر عمر خود با دو آندرومدا در ارتباط بوده است. او برای دو دوست خود نام دارد و آنها را Vissaeus و Morenae می نامد. آنها به عنوان انسان نماهای پوست آبی توصیف می شوند. می گوید گاهی او را سوار کاردستی خود کرده اند و گاهی با تله پاتی با او صحبت می کنند.

در سال 1994، او توسط ریک کیف برای سری پروژه های تحقیقاتی UFO Hypotheses فیلمبرداری و ضبط شد . کالیر در مورد تماس های خود با موجوداتی از کهکشان آندرومدا در رابطه با آنچه که از آنها آموخته بود و به طور خاص در مورد “معضل زمین” صحبت می کرد.

در یک لحظه کیف از او پرسید که به یاد ماندنی ترین لحظه در طول این تماس چیست و او پاسخ می دهد که زمانی بود که بسیار غمگین بود و در حال ترک کاردستی و خداحافظی با دوستان فرازمینی خود بود. ظاهراً ویسائوس به او گفته بود: «عشقی که دریغ می‌کنی دردی است که تحمل می‌کنی». این مهمترین جمله ای بود که در ذهنش مانده بود که دوست بیگانه اش به او گفته بود. وی در ادامه توضیح داد که معنای آن در رابطه با این است که چگونه پس از مرگ خودمان را قضاوت می کنیم و نه خدا و نه هیچ کس دیگری قضاوت نمی کنیم. می‌توانیم به تمام آن زمان‌هایی که در زمانی که باید عشق نشان نداده‌ایم نگاهی بیاندازیم.

تنها مشکل این است که این در واقع نقل قولی از نویسنده و شاعر آمریکایی رالف والدو امرسون بود. پس سوال اینجاست که چرا یک آندرومدایی از یک متفکر معروف بشری نقل قول می کرد و کولیر متوجه این موضوع نشد؟ اگر می‌دانست که ویسائوس بنا به دلایلی تصمیم گرفته است تا به حکمتی از یک نویسنده آمریکایی اشاره کند، خوب، چرا این را نگفت؟ نمی دانم آیا آندرومدایی ها آثار ادبی ذهن های بزرگ روی زمین را مطالعه می کنند؟ این امر باعث می شود که شخص در مورد صحت توصیفات کولیر از آنچه می گوید آندرومداها به او گفته اند شک کند.

او در مورد تمدن‌های Lyran یا Lyraen و اینکه چگونه از نسل آنها آمده‌ایم، در مورد نژاد جنگجوی خزنده آلفا دراکونیس، در مورد Pleiadians، گروه Orion و در مورد Zeta Reticulan Greys صحبت می‌کند. کالیر سالها قبل از اینکه دیوید آیک نظریه ارائه شده در بزرگترین راز را ارائه کند، درباره خزندگان صحبت می کرد . بنابراین، این ایده ها از کجا سرچشمه گرفته اند و چه مقدار از این مطالب، در صورت وجود، درست است؟

آموزش فال تاروت از صفر تا صد (مقدماتی و پیشرفته)

آموزش فال قهوه

شرح آندرومداها

اما اجازه دهید نگاهی به برخی از آنچه که کولیر در واقع در مورد آندرومداها و فرهنگ آنها گفته است بیندازیم.

او ادعا می کند که آنها هم مانند ما انسان هستند اما بین چهار تا هشت فوت قد و پوست آبی روشن دارند. این نژاد آندرومدایی است که او ظاهراً با آن در ارتباط است، اگرچه در کل 28 نژاد وجود دارد و برخی از آنها انسان نیستند.
او می گوید موجودات پلاسمیک و ارگانیک وجود دارند و آن ها در ابعاد دیگر یافت می شوند.
11 چنین “چگالی خلاقانه” وجود دارد و آندرومداها در حال تکامل از چگالی چهارم و پنجم هستند.
آنها با موجوداتی در چگالی نهم، دهم و یازدهم در تماس هستند که او آنها را “نور” توصیف کرد.
در چگالی چهارم، آندرومداها، و همچنین سایرین، تله پاتیک و روشن بین هستند. هیچ برنامه پنهانی نمی تواند وجود داشته باشد زیرا همه می توانند افکار دیگران را بخوانند. جرمی وجود ندارد.
تمرکز آندرومداها بر آموزش و تکامل روحیه فردی است. هر آنچه برای این کار نیاز دارند در اختیار آنها قرار می گیرد. بچه ها 120 تا 150 سال به مدرسه می روند و قبل از تصمیم گیری در مورد مسیر خود، همه علوم و هنرها را مطالعه می کنند.
او می‌گوید که آندرومدایی‌ها درست مثل ما سعی می‌کنند خدا را درک کنند، هرچند از نظر معنوی 47 صد سال از ما پیشرفته‌تر هستند. آنها از خدا به عنوان «هست» یاد می کنند و به آن می اندیشند.

کالیر توضیح می‌دهد که همه انسان‌ها در همه جا در اصل از لیرا آمده‌اند، اما در طول یک جنگ بین کهکشانی و بین سیاره‌ای وسیع که هزاران سال ادامه داشت، به منظومه‌های خورشیدی دیگر مهاجرت کردند. او می گوید که این جنگ ها با موجودات خزنده آلفا دراکونیس انجام شده است.

فال شمع آنلاین

ما باید به قول او برای همه اینها اعتماد کنیم، زیرا هیچ مدرکی مبنی بر تماس او با آندرومداها ارائه نشده است، هیچ عکسی، هیچ چیز فیزیکی توسط آنها به او داده نشده است یا از دنیای آنهاست. متأسفانه این مورد در مورد بیشتر مطالب مخاطب بیگانه است. به ما انواع اطلاعات به معنای واقعی کلمه «خارج از این دنیا» گفته می‌شود و از ما خواسته می‌شود که آن‌ها را به عنوان یک واقعیت بدون هیچ مدرک فیزیکی یا قابل اثباتی باور کنیم.

همین امر در مورد همه مطالب کانالی که اساس بسیاری از آموزه‌های ufology و سیستم‌های اعتقادی عصر جدید است، صدق می‌کند. ادیان و فرقه ها نیز با ارائه انواع اطلاعات عجیب و غریب بدون هیچ مدرکی، اما از ما خواسته می شود که به عنوان واقعیت به آنها اعتقاد داشته باشیم، اینگونه عمل می کنند.

مایکل هورن و بیلی مایر

مایکل هورن از کار الکس کولیر راضی نیست و اساساً او را به سرقت ادبی و تغییر آنچه ادوارد “بیلی” مایر در کار خود گفته بود متهم کرده است.

مایر احتمالاً مشهورترین مخاطب بیگانه در جهان است. او در شهر Bülach به دنیا آمد و در سوئیس زندگی می‌کند و ادعا کرده است که با موجودات بیگانه انسان‌نما که گفته می‌شود از فراتر از منظومه ستاره‌ای Pleiades هستند در تماس بوده است و او Plejarens را صدا می‌کند. او عکس‌هایی از آنچه که «کشتی‌های پرتو» می‌نامد به عنوان شاهدی از برخوردهایش دارد. گفته شده است که این عکس‌ها جعلی هستند، اما در ادامه به بررسی آن خواهیم پرداخت.

مایر ادعا می کند که با فرازمینی ها در تماس بوده است

مایر ادعا می کند که اولین تماس او با فرازمینی ها در سال 1942 و در سن 5 سالگی هنگامی که او برخورد با موجودی بیگانه به نام سفث را تجربه کرد، اتفاق افتاد. گفته می شود که تماس های بیشتر با سفث تا سال 1953 ادامه داشت.

سپس از سال 1953 تا 1964، گفته می شود که تماس مایر با موجودات فرازمینی با یک موجود بیگانه ماده به نام Asket بوده است. مایر می گوید که پس از یک وقفه یازده ساله در تماس، ملاقات های او با این افراد دوباره (از 28 ژانویه 1975) با زن بیگانه دیگری به نام سمجاسه که به او گفته شد نوه سفث است، آغاز شد.

از آن زمان توسط بسیاری از محققان اظهار شده است که Semjase بسیار شبیه به Semyasa، نام یک فرشته یا دیو سقوط کرده است که در کتاب خنوخ ذکر شده است. اگر مایر واقعاً با این موجودات در تماس بوده است، سؤالی که باید پرسیده شود این است که آیا آنها واقعاً همان کسانی هستند که ادعا می کنند و از منظومه ستاره ای پلخارس فراتر از Pleiades هستند یا آنها ارواح دروغگوی شیطانی هستند؟ یا مایر به سادگی پس از خواندن کتاب خنوخ ایده نام را به دست آورد ؟

انتقادات مایکل هورن

اما به پرسش هویت و ادعای واقعی الکس کولیر برگردیم: هورن به این موضوع اشاره کرده است که کولیر اصلاً از نام واقعی خود استفاده نکرده است. او می گوید که Collier در واقع یک کارمند سابق IRS است که نام خود را از Ralph Amagran به نامی که به عنوان یک مخاطب آندرومدایی استفاده می کرده تغییر داده است. ویکی‌پدیا از آنچه هورن بیان کرده است حمایت می‌کند و همچنین به ما اطلاع می‌دهد که کولیر در مقطعی با نام رالف آمیگرون شناخته می‌شد.

حالا هیچ اشکالی ندارد که کسی نام خود را تغییر دهد، اما چرا کولیر معتقد است که سخنان امرسون مربوط به یک موجود بیگانه است؟ اگر او می توانست ما را در این مورد فریب دهد، چقدر مطالب او حقیقت ندارد؟

البته، احتمالاً تا به حال تعجب کرده اید که مایکل هورن به هر حال کیست، و در اینجا به مشکل بزرگ دیگری در رسیدن به حقیقت همه اینها می رسیم، زیرا معلوم می شود که او برای بیلی مایر به عنوان تبلیغ کننده خود کار می کند. تلاش‌های هورن برای از بین بردن کولیر و مطالب او بسیار شبیه نمونه‌ای از درگیری‌های درونی است که متأسفانه بسیاری از تحقیقات توطئه و ufology را خراب می‌کند. با این وجود، آنچه هورن می گوید به نظر می رسد در مورد Collier درست است، و اطلاعات بیشتری وجود دارد که اخیراً به دست آمده است که ما بعداً به آنها خواهیم پرداخت.

با این حال، یک مشکل بسیار بزرگ این است که اگر Collier مطالب مایر و احتمالاً کارهای دیگران را سرقت ادبی کرده است، این اطلاعات در وهله اول چقدر درست بود؟ بسیاری از مردم ادعا کرده اند که عکس هایی که مایر برای پشتیبان گیری از ادعاهای خود استفاده می کند جعلی هستند. مایر گفته است که تماس های “رسمی” او در سال 1975 آغاز شد و آنها در این دسته بودند زیرا به او شواهدی برای اثبات واقعیت مواجهه او با این موجودات بیگانه ارائه می شد. او معتقد است که Plejarens به او اجازه عکاسی از فضاپیمای خود را به عنوان مدرکی برای بازدید فرازمینی ها داده است.

تعدادی از منتقدان برجسته از جمله استنتون فریدمن، محقق بشقاب پرنده و نویسنده ژاک والی، این عکس ها را جعلی اعلام کرده اند. نه تنها این، بلکه رابطه مایر با همسر یونانی‌اش کالیوپه به پایان رسید و در سال 1997 او در مصاحبه‌ای اظهار داشت که یوفوهای موجود در عکس‌ها شبیه مدل‌هایی هستند که مایر با استفاده از اشیاء خانگی مانند درب سطل زباله و چوب‌های فرش ساخته بود. . او ادعا کرد که داستان‌هایی که او از ملاقات‌هایش با بیگانگان گفته است، همگی ساختگی بوده‌اند.

با این حال، کالیوپه قبلاً بیانیه‌ای را امضا کرده بود که در آن تأیید می‌کرد که تماس‌های مایر واقعی بوده و گفته بود که او شخصاً شاهد برخی از رویدادها بوده است. البته این موضوع صحت شهادت او را درباره ادعاهای شوهر سابقش مورد تردید قرار می دهد.

عکس‌هایی که مایر گفته بود مربوط به زنان پلجارن، آسکت و نرا بود، در واقع دو تن از طلایاب‌ها بودند – رقصندگان میشل دلافاو و سوزان لوند. مایر با این ادعاها مخالفت کرد و شواهد خود را رد کرد و گفت که این عکس‌ها بخشی از مجموعه‌ای از تصاویر هستند که عمداً دستکاری شده‌اند. با این حال، دلافو تأیید کرده است که عکس‌های او توسط مایر بدون اجازه او برای حمایت از ادعاهایش استفاده شده است.

دیوید آیک و خزندگان

نویسنده و مدرس دیوید آیک به خاطر آوردن ایده تغییر شکل خزندگان بیگانه حاکم بر جهان به نظریه توطئه معروف شده است. در سال 1999، آیک این ایده عجیب را در کتاب خود به نام بزرگترین راز مطرح کرد .

او ادعا کرد که بسیاری از سیاستمداران برجسته، خانواده های سلطنتی، اعضای خانواده های نخبه، رؤسای رسانه ها و شرکت های جهانی، و همچنین چندین سلبریتی در واقع خزنده های بیگانه هستند که به شکل انسان در می آیند. او ادعا کرد که این موجودات در یک بعد موازی نیز زندگی می کردند که از آنجا انسان ها را نیز کنترل می کردند.

وی اظهار داشت که این خزنده ها از بعد دیگری توانستند برای مدت کوتاهی در این بعد ظاهر شوند و تحقق آنها هدف بسیاری از مناسک شیطانی بود. خزندگان دیگر در غارهایی در اعماق زمین زندگی می کردند. خزندگان بین بعدی از ترس ما تغذیه می کردند و به همین دلیل بود که زمین به میدان جنگ تبدیل شده بود و رسانه ها پر از اخبار بد و داستان های ترسناک بودند.

اگرچه آیک هیچ تجربه شخصی واقعی از این خزنده ها نداشت، اما تحقیقات او و تعداد زیادی از افرادی که در سرتاسر جهان ملاقات کرده بود و به او درباره این موجودات گفته بودند، کافی بود تا او را متقاعد کند که درست است.

جنیفر گرین با نام مستعار آریزونا وایلدر و نویسنده استوارت سوردلو از جمله افرادی که ادعا می کردند شاهد تغییر شکل انسان به شکل واقعی خزنده خود بوده اند. هر دوی این شاهدان اعتراف کردند که در گذشته قربانیان کنترل ذهن بوده‌اند، بنابراین چقدر می‌توانیم به آنچه آنها در این مورد می‌گفتند اعتماد کنیم؟ وایلدر اظهار داشت که به او یاد داده بودند که مناسک شیطان پرستی را انجام دهد و این کار را برای خانواده سلطنتی بریتانیا انجام داده بود، اعضایی که دیده بود تبدیل به خزنده شده اند، و سوردلو بازمانده خودخوانده آزمایش های مونتاک است. اما حتی واقعیت برنامه کنترل ذهن مونتاوک در گذشته مورد تردید است و بسیاری از مردم تصور می کنند که چیزی بیش از یک فریب نیست.

پروژه مونتاک و آزمایش فیلادلفیا

گفته می‌شود که پروژه مونتاک مجموعه‌ای از آزمایش‌های بسیار محرمانه دولت آمریکا است که در کمپ هیرو یا ایستگاه نیروی هوایی مونتاک در لانگ آیلند، نیویورک، به منظور توسعه تکنیک‌های جنگ روانی و سایر فناوری‌های نظامی از جمله زمان انجام شده است. مسافرت رفتن.

یوفولوژیست و نویسنده Jacque Vallée ادعا کرده است که تمام داستان های مربوط به پروژه Montauk صرفاً نتیجه و ادامه داستان بسیار بحث برانگیز آزمایش فیلادلفیا است که در آن گفته می شود در ژوئیه 1943، USS Eldrige در فیلادلفیا بود. موضوع آزمایشی برای نامرئی کردن آن برای رادار.

والی پیشنهاد کرده است که روایت پرستون نیکولز، که ادعا می‌کرد خاطرات سرکوب‌شده مشارکت شخصی خود را بازیابی کرده است، مبنای داستان‌ها بوده است. نیروی دریایی ایالات متحده ادعا کرده است که هرگز چنین پروژه ای انجام نشده است و جزئیات داستان با حقایق ثابت شده در مورد USS Eldridge و همچنین قوانین شناخته شده فیزیک در تضاد است.

برخی از نسخه‌های روایت آزمایش فیلادلفیا ادعا می‌کنند که از ژنراتورهای الکتریکی عظیم برای خم کردن نور به اطراف کشتی استفاده می‌شود و در واقع نامرئی می‌شود، اما وقتی دوباره ظاهر شد، برخی از خدمه آن در ساختارهای فلزی کشتی جاسازی شدند. گفته می شود که یکی از ملوانان در سطح عرشه پایین تر از جایی که شروع کرده بود و با دستش در بدنه فولادی فرو رفته بود به پایان رسید.

برخی از نسخه های داستان ادعا می کنند که این آزمایش در 28 اکتبر 1943 تکرار شد. این بار، الدریج نه تنها نامرئی شد، بلکه در واقع در یک نور آبی ناپدید شد و به نورفولک، ویرجینیا، بیش از 200 مایل (320 کیلومتر) منتقل شد. دور. گفته می شود که کشتی مدتی در معرض دید خدمه کشتی اس اس اندرو فوروست قرار داشت. داستان با ناپدید شدن الدریج از دید آنها ادامه می یابد و سپس دوباره در فیلادلفیا در مکانی که در ابتدا بود ظاهر می شود. همچنین گفته می شود که کشتی جنگی حدود 10 ثانیه در زمان به عقب سفر کرده است.

سر لارنس گاردنر

در میان ادعاهای عجیب و غریب ایک، در زمان فیلم The Biggest Secret و در حوالی آن ، این ادعا بود که سر لورنس گاردنر فقید، شیطان پرست و تغییر شکل دهنده خزنده است. گویا گاردنر به شکل واقعی غیرانسانی اش توسط سوردلو و وایلدر دیده شده بود.

بحث بسیار شدیدی در اینترنت بین Icke و Duncan Roads سردبیر مجله NEXUS در مورد این مزخرفات ایجاد شد و هنوز هم موجود است . رودز، که قبلاً از حامیان آیک بود، از خواندن آنچه در مورد گاردنر گفته شده بود، که او در مجله خود به نمایش گذاشته بود و برای او احترام زیادی قائل بود، بسیار ناامید نشد.

رابرت صبح صبح کیست؟

هیچ یک از نویسندگان و نظریه پردازان توطئه که در مورد خزندگان صحبت می کردند هرگز اعتراف نکردند که در واقع این رابرت مورنینگ اسکای بود که اولین بار در مورد این موجودات خزنده بیگانه صحبت کرده بود. صبح اسکای گفته است که در اواخر دهه 1960، «من پایان نامه ای را به استاد مطالعات دینی خود ارائه کردم که خلاصه ای از سه سال تحقیق من بود. عنوان آن «مقالات ترا—تاریخ پنهان سیاره زمین» بود. در عرض چند روز، او آن را “یک کار توهین آمیز و خشم” نامیده بود! تقریباً مرا از مدرسه اخراج کرد.»

Morning Sky در Terra Papers – The Hidden History of Planet Earth ادعا می کند : “یکی از قدیمی ترین نژادهای ستاره ای در این بخش از جهان خزنده خزنده آری-آن است که از اجداد دایناسورها در منظومه ستاره ای جبار می آید. آنها توسط ملکه ها اداره می شوند. قدرتمندترین امپراتوری را در این کهکشان ایجاد کرد. جنگجویان Ari-An از نظر وحشیگری و شجاعت بی همتا بودند و امپراتوری Ari-An از نظر قدرت و اندازه بی همتا بود.”

بنابراین، اگر آسمان صبح بود که ایده خزندگان را آغاز کرده بود، چرا هرگز برای این کار به او اعتبار داده نشد؟ شاید به این دلیل بود که اعتبار او نیز بسیار مشکوک بود. معلوم شد که او نه هوپی است و نه یک سرخپوست آپاچی که ادعا کرده است. اما شاید این چندان تعجب آور نباشد؟ صبح آسمان یک بار در توصیفی که از خود در LEADING EDGE 95 ارائه می‌کند اعتراف کرد :

من هیچ کس نیستم. من یک شمن، یک پزشک، یک گورو، یک کانال یا یک روانشناس نیستم. من یک افسر اطلاعاتی سابق از سیا، NSA، سرویس های مخفی یا هر شاخه دیگری از هیچ سرویسی نیستم. من تناسخ یک موجود باستانی، یک خدای باستانی یا یک بازدیدکننده بهشتی نیستم، من چیزی ندارم که در راه اعتبار به شما ارائه دهم، من هیچکس نیستم … و اینطور دوست دارم.

آموزش مفهوم حروف انگلیسی در فال قهوه

فال چوب کبریت

فال حافظ