تعبیر خواب فروش | فروش گوشی | عتیقه | شلوار |
تعبیر خواب فروش
شاید برای شما هم پیش آمده باشد که در خواب خود ببینید چیزی را فروش برای دانستن تعبیر خواب فروش در ادامه با ما همراه باشید .
معبران تعابیر متفاوتی برای فروش در خواب آورده اند . ابن سیرین درباره تعبیر خواب فروش می گوید فروختن در خواب خوب نیست و تعبیر خوبی ندارد مثلا اگر خواب ببیند زن خود را می فروشد یعنی حرمت خود را از دست می دهد . ابراهیم کرمانی هم فروختن در خواب را بد می داند . در ادامه با پرشین وی همراه باشید.
تعبیر خواب فروش از نظر معبران
تعبیر خواب فروش به روایت ابراهیم کرمانی
هرچند که در دین عزیز بود، فروختن آن به خواب در کار بد است و خریدن آن نیکو بود.
تعبیر فروشندۀ غذا، شخصی “صاحبسخن” و “سخنور” میباشد.
تعبیر خواب فروش به روایت محمد بن سیرین
اگر در خواب بیند که مصحف بفروخت، به این معنا است که مسلمانی پیش او خوار بود و بدان که هر چه در راه دین عزیز بود،
فروختن آن درخواب بد است.
اگر خواب بیند چیز بفروخت مثل غلامِ خود، دلیل است بدنام شود.اگر بیند که زن خویش را بفروخت،
دلیل که حرمت و بزرگی او زایل گردد و زشت نام شود، مگر بجز این زن که بفروخت او را زنی دیگر بود کارش به صلاح بازآید.
اگر خواب ببینی کسی تو را فروخته است، یـعـنـی کار تو دچار آشفتگی میشود.
خرید و فروش کردن درخواب بد است. اگر در خواب بیند کسی او را بفروخت، دلیل که کارش شوریده شود.
تعبیر خواب فروش به روایت جابرمغربی
اگر در خواب بیند که چیزی بفروخت، به این معنا است که آن چیز خوار و بی مقدار شود.
بیشتر بدانید تعبیر خواب فروش منوچهر مطیعی تهرانی
خرید در خواب خوب است اما باید دید چه می خرید اما فروش خوب نیست.
معبران کلا نوشته اند خرید و فروش و معامله در خواب خوب نیست لیکن درست نیست که خرید خوب نباشد.
برای فروش در علم تعبیر دلایلی هست که برای خرید نیست. پس خرید به نظر من خوب است
اما فروش خوب نیست فقط باید مشخص شود که چه می خرید و در برابر چه متاعی پول می پردازید
یا معاوضه جنسی می کنید.
نوشته اند معامله همراه فروش غم و اندوه است و زیان و نشان آنست که کار بیننده خواب آشفته و شوریده می شود
چه کلا دادن جنس در مقابل گرفتن پول که کثیف است نیکو شناخته نشده
اما دادن پول در مقابل گرفتن جنس خوب است
خریدن اشیا شکننده و ضایع شدنی در خواب اتلاف مال تعبیر شده مثل خرید شیشه ، سفال ،
کاسه و کوزه چینی و گلی یا میوه ها و سبزی هایی که ماندنی نیستند و دیر نمانده ضایع و فاسد می شوند
و تعفن و گند بوجود می آورند که البته همه اینها در خواب خوب نیستند.
خریدن این چیزها در خواب گوینده بی اعتباری و بی بهائی کارهایی است که در آینده نزدیک انجام می دهید
اما خرید چیزهایی مثل ملک ، خانه و فرش خوب است منتها هر یک تعبیر خاصی دارند
که اگر بخواهم بنویسم طولانی می شود.
تعبیر خواب فروختن
معنی فروختن در خواب این است که چیزی را از دست می دهیم. اگر هر چه را که دوست داریم و نزد ما ارزنده است بفروشیم، تعبیر آن بد است و آن چه را که دوست نداریم و فاقد ارزش می باشد بفروشیم، نیکو است. اگر در مقابل فروختن، پول بگیریم، خوب نیست چون پول در خواب، دردسر و ناراحتی است.
اگر کسی در خواب در حال فروختن اجناس پوشاکی بود، نسبت به پوشش خود بی توجه و لاابالی است و اگر در حال فروش اجناس خوراکی بود، نسبت به سلامت خود بی توجه است و احتمال خسیس و حریص نیز هست.
محمد ابن سیرین می گوید: اگر ببیند که مصحف بفروخت، دلیل که مسلمانی پیش او خوار و کوچک است و بدان که هر چه در راه دین عزیز بود، فروختن آن درخواب بد است. اگر ببیند چیزی بفروخت مثل غلامِ خود، دلیل است بدنام شود. اگر ببیند که زن خویش را بفروخت، دلیل که حرمت و بزرگی او زایل گردد و زشت نام شود.
ابراهیم کرمانی می گوید: هرچند که در دین عزیز بود، فروختن آن به خواب در کار بد است و خریدن آن نیکو بود.
تعبیر خواب به روایت منوچهر مطیعی تهرانی
فروش اصولا در خواب های ما خوب نیست چون مفهوم آن این است که چیزی را از دست می دهیم و به جای آن پول می گیریم که می دانیم خود پول چیز خوبی نیست و معبران پول را شیئی کثیف دانسته اند. با قبول این اصل یک حکم کلی در مورد عمل فروش داده شده و آن حکم این است که هر چه را که دوست داریم و نزد ما ارزنده است بفروشیم بد است و آن چه را که دوست نداریم و فاقد ارزش می باشد بفروشیم نیکو است. حال باید دید آن چیز که می فروشیم چیست. مردی بازرگان در خواب دید که مادر زنش را به بازارچه برده فروشان برده و فروخته است. زیاد هستند مردانی که از همسر خود حساب می برند. مرد بازرگان هم از آن دسته مردها بود که از زن خویش به شدت می ترسید و رعایت او را می کرد و از مادر زنش که در همان خانه می زیست و نان او را می خورد دل خوشی نداشت. احتمالا به شدت از مادر همسر خویش متنفر بود.
با این زمینه نفرت و انزجار یک شب در خواب دید مادر زنش را به بازار برده فروشان برده و فروخته است.همسرش که در کنار او آرمیده بود بیدارش کرد و گفت ( در خواب دیدی که این طور تقلا و تلاش و سرو صدا می کردی؟) بازرگان گفت: از فرط غصه و ناراحتی در خواب به صدای بلند گریه می کردم چون دیدم که مادر عزیز تو را به بازار برده فروشان برده و فروخته ام. زن به سر خود زد که ای وای بر من این خواب تعبیر خوبی ندارد و می ترسم بلائی بر مادرم نازل شود فردا حتما نزد معبر می رویم تا بدانیم خواب تو چه تعبیر ی دارد. روز بعد بازرگان و همسرش نزد معبر رفتند. مرد خواب را تعریف کرد. معبر پرسید (اول باید به من بگوئی آیا مادرزنت را دوست داری یا نه؟ ) مرد بازرگان که می دید همسرش حضور دارد به دروغ گفت( چنان او را دوست دارم که مردمک دیدگانم را ) معبر گفت( در این صورت زیان می کنی و در روزهای آینده مالی را از دست می دهی که مثل مردمک چشمت نزد تو عزیز است.) بازرگان به شدت نگران زیان مالی بود اما چند روز گذشت و بازرگان نه تنها زیان نکرد بل که معامله ای سود آور انجام داد و پول کلانی به اضافه دو قطعه جواهر به چنگ آورد. یک روز به تنهائی نزد معبر رفت و گفت( عجب معبر نادان و ناآگاهی هستی. تو به من گفتی طی روزهای آینده زیان می کنم در حالی که سود کلانی بردم و دو قطعه جواهر هم مانند دو مردمک چشم گران بها به چنگ آوردم .) معبر گفت ( پس تو مردی دروغ گو هستی و نه تنها مادر زنت را دوست نداری بل که از او متنفری ) و بعد تعبیر فروش را برای او گفت که هر چه دوست داریم بفروشیم زیان می کنیم و آن چه را که دوست نداریم بفروشیم سود می بریم. بازرگان یکی از جواهرات را به معبر داد و گفت: به خدا سوگند چنان از آن زن متنفرم که حاضرم چند سال از باقیمانده عمرم را بدهم که او همین امروز بمیرد. این ماجرا را نقل کردم که بدانید در خواب چه چیز را می فروشید. آن چه را که می فروشیم هر قدر بیشتر ارزنده و عزیز باشد زیان بیشتر است.
تعبیر خواب به روایت محمد ابن سیرین
اگر ببیند که مصحف بفروخت، دلیل که مسلمانی پیش او خوار و کوچک است و بدان که هر چه در راه دین عزیز بود، فروختن آن درخواب بد است. اگر ببیند چیزی بفروخت مثل غلامِ خود، دلیل است بدنام شود. اگر ببیند که زن خویش را بفروخت، دلیل که حرمت و بزرگی او زایل گردد و زشت نام شود.
فروش اصولا در خواب های ما خوب نیست چون مفهوم آن این است که چیزی را از دست می دهیم و به جای آن پول می گیریم که می دانیم خود پول چیز خوبی نیست و معبران پول را شیئی کثیف دانسته اند.
با قبول این اصل یک حکم کلی در مورد عمل فروش داده شده و آن حکم این است که هر چه را که دوست داریم و نزد ما ارزنده است بفروشیم بد است و آن چه را که دوست نداریم و فاقد ارزش می باشد بفروشیم نیکو است.
حال باید دید آن چیز که می فروشیم چیست. مردی بازرگان در خواب دید که مادر زنش را به بازارچه برده فروشان برده و فروخته است.
زیاد هستند مردانی که از همسر خود حساب می برند. مرد بازرگان هم از آن دسته مردها بود که از زن خویش به شدت می ترسید و رعایت او را می کرد و از مادر زنش که در همان خانه می زیست و نان او را می خورد دل خوشی نداشت. احتمالا به شدت از مادر همسر خویش متنفر بود.
با این زمینه نفرت و انزجار یک شب در خواب دید مادر زنش را به بازار برده فروشان برده و فروخته است.همسرش که در کنار او آرمیده بود بیدارش کرد و گفت ( در خواب دیدی که این طور تقلا و تلاش و سرو صدا می کردی؟) بازرگان گفت: از فرط غصه و ناراحتی در خواب به صدای بلند گریه می کردم چون دیدم که مادر عزیز تو را به بازار برده فروشان برده و فروخته ام.
زن به سر خود زد که ای وای بر من این خواب تعبیر خوبی ندارد و می ترسم بلائی بر مادرم نازل شود فردا حتما نزد معبر می رویم تا بدانیم خواب تو چه تعبیری دارد. روز بعد بازرگان و همسرش نزد معبر رفتند. مرد خواب را تعریف کرد. معبر پرسید (اول باید به من بگوئی آیا مادرزنت را دوست داری یا نه؟ ) مرد بازرگان که می دید همسرش حضور دارد به دروغ گفت( چنان او را دوست دارم که مردمک دیدگانم را ) معبر گفت ( در این صورت زیان می کنی و در روزهای آینده مالی را از دست می دهی که مثل مردمک چشمت نزد تو عزیز است.) بازرگان به شدت نگران زیان مالی بود اما چند روز گذشت و بازرگان نه تنها زیان نکرد بلکه معامله ای سود آور انجام داد و پول کلانی به اضافه دو قطعه جواهر به چنگ آورد.
یک روز به تنهائی نزد معبر رفت و گفت( عجب معبر نادان و ناآگاهی هستی. تو به من گفتی طی روزهای آینده زیان می کنم در حالی که سود کلانی بردم و دو قطعه جواهر هم مانند دو مردمک چشم گران بها به چنگ آوردم .) معبر گفت ( پس تو مردی دروغ گو هستی و نه تنها مادر زنت را دوست نداری بل که از او متنفری ) و بعد تعبیر فروش را برای او گفت که هر چه دوست داریم بفروشیم زیان می کنیم و آن چه را که دوست نداریم بفروشیم سود می بریم.
بازرگان یکی از جواهرات را به معبر داد و گفت: به خدا سوگند چنان از آن زن متنفرم که حاضرم چند سال از باقیمانده عمرم را بدهم که او همین امروز بمیرد. این ماجرا را نقل کردم که بدانید در خواب چه چیز را می فروشید. آن چه را که می فروشیم هر قدر بیشتر ارزنده و عزیز باشد زیان بیشتر است.
دیدگاهتان را بنویسید