چطور برای شوهرمان یک زن نمونه و استثنایی باشیم | باید چیکار کنم تا بهترین زن دنیا بشم
چطور برای شوهرمان یک زن نمونه و استثنایی باشیم
چطور برای شوهرمان یک زن نمونه و استثنایی باشیم لحظه ای که شوهر در منزل را باز ميکند ، انتظار دارد همسرش آراسته و زیبا و با رویی گشاده و شادمان، در حالی که منزل منظم و مرتب است و بوی غذای دلخواهِ جا افتادهِ ايراني، به مشام میرسد ، به استقبالش برود، ولی، منزل را شلوغ و بی نظم و همسرش را با موهای آشفته و لباس خواب که از صبح عوض نکرده و اخمو مشاهده ميکند ، وی هم ناخود آگاه اخمهایش در هم رفته و به سراغ تلويزيون میرود . غر زدن ممنوع
چطور برای شوهرمان یک زن نمونه و استثنایی باشیم از نظر مردان یکی از خصوصیت های یک زن خوب این است که غر نزند. یک ضرب المثل مشهور است که در آن زن غرغرو با شیرآبی مقایسه ميشود که چکه ميکند . درصورتی که شما دائما غر بزنید و گلایه کنید، فاصله ای ناخواسته بین شما و همسرتان ایجاد خواهد شد و به چرخه ای باطل و غلط تبدیل ميشود که وی را ناچار ميکند تا از شما دوری کند.
چطور برای شوهرمان یک زن نمونه و استثنایی باشیم همین مسأله مشکلات و عوارضی جانبی را در روابط شما بوجود می آورد و با گذشت زمان این مشکلات را خطرناک تر ميکند . درصورتی که همسر شما حس کند که شما همیشه از وی ناراضی و دلسرد هستید پس نمی توانید از وی انتظارداشته باشید که دوستتان داشته باشد
چطور برای شوهرمان یک زن نمونه و استثنایی باشیم چگونه برای شوهرم یک زن استثنایی باشم؟
لحظه ای که شوهر در خانه را باز می کند، انتظار دارد همسرش آراسته و زیبا و با رویی گشاده و خوشحال، در حالی که خانه مرتب و منظم است و بوی غذای دلخواهِ جا افتادهِ ایرانی ، به مشام می رسد، به استقبالش برود، اما، خانه را شلوغ و به هم ریخته و همسرش را با موهای آشفته و لباس خواب که از صبح عوض نکرده و بداخلاق مشاهده می کند، او هم ناخود آگاه اخمهایش در هم رفته و به سراغ تلویزیون می رود.
بیشتر بدانید : مردان در آرزوی داشتن این زنان هستند!
چطور برای شوهرمان یک زن نمونه و استثنایی باشیم یک زن خانه دار و معمولی، هر روز صبح ، یعنی به محض این که شوهر و فرزندانش از منزل بیرون می روند، نگاهی به خانه می اندازد، در خانه، هر گوشه ای فریاد می زند: “تمیزم کن”
خانم از خودش می پرسد که: اول باید چکار کنم؟ ظرف ها را بشورم؟ تختخواب ها را مرتب کنم؟ شام درست کنم؟ لباسهای چرک را در ماشین لباسشویی بریزم؟ یا اینکه به خرید میوه و سبزی بروم و یا برای انجام کارهایی از خانه خارج بشوم؟
در بحبوحه این همه کار، ناگهان زنگ تلفن به صدا در میاید، یکی از دوستانش است که با شوهرش اختلاف دارد، با یک ساعت گوش دادن به غم و غصه او ، گرفتاری ها و کارهای خودش فراموش می شود، و وقتی به یاد آنها می افتد که نیمی از روز سپری شده ! خانم خانه دار با خودش می اندیشد این همه کار، حالا چه کنم؟ و چون احساس کسلی و بی حوصلگی می کند، یک فنجان چای برای خودش ریخته و تلویزیون را روشن می کند و به تماشای تکرار سریال های شب قبل و شاید هم سالهای قبل می پردازد. وقتی بچه ها به منزل میایند ، سر آنها فریاد می کشد چرا که از دست خودش عصبانی است.
ساعت 5 بعد از ظهر با بداخلاقی به آشپزخانه شلوغ و به هم ریخته می رود، ابتدا به فریزر روی می آورد و انتظار دارد که غذای او به طور معجزه آسایی آماده باشد، سپس در قفسه های آشپزخانه به جستجوی ماهی تُن و غذاهای آماده می گردد، در حالیکه می داند هر کدام از این غذاها، آه و ناله همسرش را به آسمان بلند می کند.
دیدگاهتان را بنویسید